نفس عمیق...هووووووم....
احساس میکنمنفسام عمیق تر شده...حالم خوش تر شده...زندگی قشنگ تر شده...هوا زیبا تره...شایدم تموم حسِ نداشته ی عید و نوءیً سال از دیشب تو کل وجودم سرازیر شده...
از دیشب همه چی خوبه...کمی ب خاطر خوابم,شایدم ب خاطر چیزی ک منتظرش بودم نگران بودم اما خدا رو شکر حل شد...
دیشب ی سری اس ام اس تبریک فرستادم...برا عمو ها و عمه ها ی اس رو فروارد کردم و برا خاله ها و دایی ها یکی دیگه رو...برا دختر خاله فرق داشت اما...
داشتم تو حال قدم میزدم ک گوشی رو از تو جیبم در اوردم و چراغ ابیش داشت چشمک میزد...باز کردم و اس از دایی جونم بوذ...دایی کوچیکه...
نوشته بود ک: قربونت, عزیز دل.همتونو دوس دارم.مرسی.عید شمام مبارک اما دیگه هیچ عیدی برا من عید نمیشه ,کاش بابام بود و با هم سال رو نو میکردیم و اخرشم همون سه نقطه ی معروف...
اینو ک خوندم بی اختیار اشکام سرازیر شد...با همون چشمای خیس و پر از اشک ک ب زور میتونستم صفحه گوشیو ببینم ی اس براش نوشتم و گفتم ک قربونت برم دایی جونم این جور نگو...بابا بزرگ اونجا حالش خوبه و ارومه...اینجا اذیت میشد و درد میکشید و این صُبَتا...بعدشم داداشی و صدا کردم و براش تعریف کردم و اونم ک در حال خوندن یاسین بود زد زیر گریه و هم دیگه رو بغل کردیم و گریه کردیم....
بعدشم ی یاسین خوندمُ کمی حرف زدیم و 3 صبح خوابیدم...
الانم مامان رفته خونه مامان بزرگ ک حلوا درس کنن...خدایا سال خوبی باشه برا همه و غم و غصه ها کمتر باشه و بیشتر هوامونو داشته باش و کاری کن بیشتر دوستت داشته باشیم...بزا بهتر بگن...لیاقت دوس داشتنتو بهمون بده...
وقتی نتیجه ی اون اس رو برا تجزیه کردم گفت شما نی نی هستی این حرفا زوده:)))) کل ذوق کردم:-D
وای ینی یادش بود?:-D ! معلومه دیگه همینا یادش میمونه پررووووووو:))))))
خدایا برا همه سلامتی و ارامش و صفا میخوام و موفقیت و سعادت....
نظرات شما عزیزان: